آقای کهکشانی

ساخت وبلاگ
امروز رفتم کلاس نقاشی. قرار شد از این به بعد یه جلسه طراحی پرتره کار کنم و یه جلسه گواش.

دیروز از یه شرکت که براشون رزومه ارسال کرده بودن باهام تماس گرفتن و قرار شد شنبه صبح برای مصاحبه برم. البته هنوز زمان دقیقش را خبر ندادن. ما فردا قراره بریم یه خونه جدید ببینیم. شاید محله مون رو عوض کنیم. دوست داریم این اتفاق بیفته. واقعا از صمیم قلبم دوست دارم این اتفاق بیفته و از پایین شهر نجات پیدا کنیم!

و اما آقای کهشکشانی!! باید اعتراف کنم که گاهی ازش متنفر می شم!! از اینکه انقدر بی رحمه.. فکر می کنم هدفش اینه که منو از دست نده و به اصطلاح تو آب نمک نگه داره و منتظرموقعیت های بهتر برای عاشقی و ازدواج هم باشه!! اگه تو ذهنش این باشه نمی تونم ببخشمش!! باید عاشق من باشه! کاش می تونستم باهاش حرف نزنم...باهاش مغرور و سرد و بی تفاوت باشم .. بی رحم باشم.. ولی می ترسم.. دوستش دارم... گاهی دلم برای خودم می سوزه..آقای کهکشانی اولین پسری بود که وارد زندگی من شد.. اولین پسری که باهاش دوست شدم... باهاش بیرون رفتم..من تو عشق و دوستی خیلی بی تجربه بودم ..ولی اون درکم نکرد... تو دلم یه غمی هست وقتی بهش فکر می کنم که نمی تونم بنویسمش..

اسفند ماه من...
ما را در سایت اسفند ماه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : atrnoor بازدید : 74 تاريخ : جمعه 3 اسفند 1397 ساعت: 18:59